«پیک سروش» گزیدهای از «سرودهای حماسیِ
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران» است که در ۱۵ تراک بهدست انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران «سروش» منتشر شده است.
۲. پیروزی خجسته باد، آواز محمد گلپایگانی (گلریز)
۴. بوی گل و سوسن و یاسمن آمد
۶. وطنم
۷. طلیعهی سحر
۸. ملت فدایِ ارتش، اجرای گروه کُر
۹. طراحِ حرم، اجرای گروه کُر
۱۰. شهیدِ راهِ تو افتخار
۱۱. قبلهی شهادت
۱۲. گُلِ انسان
۱۳. اِی سرفرازان
۱۴. من ایرانیام، آرمانم شهادت
همین
چند سطر که شاید خواندید آنهم منهای آنچه بهرنگ «بنفش» دیدید، تمام آن
چیزیست که با در دست گرفتن آلبوم «پیک سروش» دستگیرتان میشود! هنگام
خرید آلبوم در شگفت از گزینش نامِ رندانه و زیبای «پیک سروش» برای آلبوم
بودم. خوب، ولی به گفتهی «مهرزاد مهراندیش» «هر چیزی از دور زیباست،
نزدیک که میوشی میبینی چقدر کم و کاست دارد»، چه کم است مگر؟
متن سرود؟
شاعر؟
آهنگساز؟
خواننده؟
نوازنده؟
کِی؟
کجا؟
- میگویید: ای آقا... هیچ چیزِ ما تا «همین امروز» چندان مدون و مکتوب نیست.
-
میگویم: بهراستی اما «بزرگترین ناشر رسمیِ جمهوری اسلامی ایران «سروش»
که حقوق بگیرانش از موهای سر من بیشتر است نمیداند کتابچهی آلبوم موسیقی
باید بیشتر شبیه «شناسنامه» باشد با یک عکس، تا شبیه ژورنال؟! اگر «سروش»
نمیداند و نمیتواند دربارهی اینها که گفتم سرنخی پیدا کند و شاید «از
اساس به وظیفهی خویش آگاه نیست» پس نباید
امید داشت که منِ وبلاگنویس (دور از جانِ وبلاگنویسها) بتوانم ته و
توی اینها که عرض شد را در بیاورم. هر کدام از اینسرودها که
نامآورترینهاشان در زیرزمینها با امکاناتی ابتدایی تولید شدهاند
داستانی دارد برای خودش، به سایت «راویِ حکایتِ باقی» راهنماییتان میکنم، ببینید تنها یکی از این سرودها چه سرگذشتی دارد: سرودِ بهاران خجسته باد.
عجب نیست که «سروش»،
رسانهای دولتی، وابسته به «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران»
«بودجه» دریافت میکند و بهجای زندهنگهداشتن این یادها و
گسترشِ آگاهیِ جمعی نسبت بهشان، با آنها به مثابه «اسمش رو نبر» برخورد
میکند. دو برگ از دفترچهی آلبوم «پیک سروش» لابُد برای نُتبرداری و شبنامهنویسیِ به یادِ «روزهای انقلاب» سفید است! شاید قرار بوده «چیزی» باشد، که اگر «قرار بوده» و «از قرار نیست»، عذر بدتر از گناه است. الله اعلم...
«انقلاب» در همهجای دنیا پدیدهای است که با نمودِ برقآسایش اما ریشه در جریانهایی کِشدار و متوالی دارد. خُمِ رنگرزی نیست انگار، که اگر بود بعد از گذشت اینهمه سال از همین انقلاب هر روزِ یک دکترین تازه برای شکست آن و پیروزیِ این نمیشنیدیم. این سرودها که دارم دربارهشان تکگویی میکنم «زاییدهی یکی از همان انقلابهااست» و یکصدا شاید، اما یکرای نیستند. نمایندهی شایستهی اندیشهی سرایندهشان هستند. سرایندهگانی که در «پیک سروش» از اساس «نیست شدهاند»، که «نیست ناشدنیاند اما»، کلامشان چون جاری است... «پیک سروش» سروشِ بیطرفی هم نیست. یکی نیست بگوید همین امروز و فرداست که سالگرد ۳۳اُمین سالگرد «انقلاب ۱۳۵۷ ایران» را آغاز کنیم، پس «سرود جمهوری اسلامی ایران» که اکنون سرودِ ملی رسمی است و گمان کنم ۲۰ سالش هم نیست در این «هاگیر-واگیر» چه میکند آنهم ابتدای فهرست؟! اگر بخواهم سرود ملی بشنوم که نمیخواهم، راهش را بلدم! سرود ملی اینقدر بیارزش است که قاطیِ سرودهای انقلابی به خورد من میدهندش؟ یا سرود ملی انقلابیست و من بیخبرم؟ حسِ خوبی ندارد که وقتی میخواهم پاهایم را روی میز بگذارم و از آنسوی وهمآلودیِ دود سیگار «سرودهای انقلابی بشنوم» ناگهان باید به احترام «سرود ملی میهن» سرپا شوم!
«پیک سروش» گزیدهای «جهتنادار» نیست. بهجای شنیدن تعدادی از سرودهایِ «نامیترِ» روزهای انقلاب چون «برپاخیز» در آن با سرودهای کمتر شنیده شدهای روبرو هستید که بیش از «انقلاب ۱۳۵۷» به «جنگ ایران و عراق» و «جهتگیریهای سیاسی-اعتقادیِ دوآتشهی سالهای نزدیکتر از انقلاب» میخورند. از من میپرسید؟ خوب، فقط پنج-شش تراک آلبوم راستی راستی «نوستالوژیِ روزهای انقلاب» است، از همانها که یادآورِ «طبل بزرگ زیر پای چپ» همراهِ شیپور و همه «شور» و «شرر» است.
«آسانسَری» و
«خود شیرینیِ» انداختنِ سرود ملی به خریدار از یکسوی، کیفیتِ «بگیر-نگیر و ناهمگون» ترمیمها از سویی،
به همراه حذفِ سرودهایِ دلچسبتری که محتوای آنها امروز چندان «دولت
پسند» نیست آلبوم «پیک سروش» را به «چیزی» شبیه میکند. در سرودهای انقلاب ۱۳۵۷ دستکم از جلوههای صوتیِ
«Flanging» یا «Wah-Wah»
خبری نبود! سنم آنقدر نیست، اما دوران دبستان که
«دهههای فجر» تکخوانِ گروه سرود مدرسه بودم و برای شرکت در آذینبندیِ
این دهه دستکم نیم متر بالاتر از بقیه میجَستم از صبح تا ظهر بلندگوها
اینقدر اینها را پخش کردهاند و شنیدهام و خواندهام که «تو خود مفصّل
بخوان از این مَجمَل...!» داشتم از کیفیت میگفتم، آوازها واضح و یکنواخت
است که ناگهان مّواج میشود! یا خِشخِشی! بعضی هر دو و بعضی هیچ! جاهایی
هم مانند نوار کاست
کِش میآید و یا جمع میشود!
آلبوم «پیک سروش»
پاسخ به نیازِ منِ دههی شصتیِ نوستالوژی زده است. پاسخی
اما نه درخور، «شانه بالا انداختن» و «دهن کجی» است به این سرودها که
راویِ آرمانهای «آخرین انقلاب ایراناند».
هوا دلپذیر شد، گل از خاک بَر دَميد
پرستو به بازگشت زد نغمهی امید
به جوش آمدهست خون، درونِ رگِ گياه
بهار خجستهفال، خرامان رسد ز راه
بهار خجستهفال، خرامان رسد ز راه
به خویشان، به دوستان، به یارانِ آشنا
به مردانِ تيزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم، تباهیِ دَهر را
به چشم جهانیان پديدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
و این بندِ بندگی، و این بار فقر و جهل
به سرتاسرِ جهان، به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد
به خويشان، به دوستان، به یارانِ آشنا
به مردان تيز خشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم، تباهیِ دهر را
به چشم جهانيان، پديدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
***
اِی بسيج، اِی سرفرازان، افتخارِ میهناید
مایهی امن و امان و اعتبار میهناید
در مَطافِ كعبهی دل در كنار رهبرید
در مَصافِ خصم کافر چون حصار میهناید
جان ما در پی جان شما
شمع ما چهر رخشانِ شما
با خدا عهد و پيمان بستهايد
ای خوشا عهد و پیمان شما
ای ظفرمندان کنون چشمِ جهان سوی شماست
حامی مستضعفان نیروی بازوی شماست
جانتان در انتظارِ بوسهگاهِ کربلا
کربلا در انتظارِ ديدن روی شماست
ای خوشا دیدن روی حسين
بوسه بر خاک گُلبوی حسين
هر دَم از جبههی حق میرسد
مژدهی بوسه بر كوی حسين
غَفرِتان بادا كه رزم از عزمتان خيبر گرفت
ميهن از نامِ شما آوازهی ديگر گرفت
بر شما بادا مبارک کِسوتِ جُنداللهای
سرفراز آنکس کهاين چتر هما بر سر گرفت
تا ابد زنده ماند نامتان
جاودان میشود ايامتان
دشمن فتنهگر لرزد چو بيد
بشنود چون طنينِ گامتان
آفرین بر همت و بر عزم و ایمان بسیج
بر خداجويان و جانبازان و یاران بسیج
بگسلد شیرازهی دشمن به میدان بسیج
نگسلد هرگز ز رهبر عهد و پیمان بسيج
عهدتان با خدا پاينده باد
جهدتان محکم و زاینده باد
تا رسد مهدیِ صاحب زمان
رهبر ما خمینی زندهباد
پرستو به بازگشت زد نغمهی امید
به جوش آمدهست خون، درونِ رگِ گياه
بهار خجستهفال، خرامان رسد ز راه
بهار خجستهفال، خرامان رسد ز راه
به خویشان، به دوستان، به یارانِ آشنا
به مردانِ تيزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم، تباهیِ دَهر را
به چشم جهانیان پديدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
و این بندِ بندگی، و این بار فقر و جهل
به سرتاسرِ جهان، به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد
به خويشان، به دوستان، به یارانِ آشنا
به مردان تيز خشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم، تباهیِ دهر را
به چشم جهانيان، پديدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
***
اِی بسيج، اِی سرفرازان، افتخارِ میهناید
مایهی امن و امان و اعتبار میهناید
در مَطافِ كعبهی دل در كنار رهبرید
در مَصافِ خصم کافر چون حصار میهناید
جان ما در پی جان شما
شمع ما چهر رخشانِ شما
با خدا عهد و پيمان بستهايد
ای خوشا عهد و پیمان شما
ای ظفرمندان کنون چشمِ جهان سوی شماست
حامی مستضعفان نیروی بازوی شماست
جانتان در انتظارِ بوسهگاهِ کربلا
کربلا در انتظارِ ديدن روی شماست
ای خوشا دیدن روی حسين
بوسه بر خاک گُلبوی حسين
هر دَم از جبههی حق میرسد
مژدهی بوسه بر كوی حسين
غَفرِتان بادا كه رزم از عزمتان خيبر گرفت
ميهن از نامِ شما آوازهی ديگر گرفت
بر شما بادا مبارک کِسوتِ جُنداللهای
سرفراز آنکس کهاين چتر هما بر سر گرفت
تا ابد زنده ماند نامتان
جاودان میشود ايامتان
دشمن فتنهگر لرزد چو بيد
بشنود چون طنينِ گامتان
آفرین بر همت و بر عزم و ایمان بسیج
بر خداجويان و جانبازان و یاران بسیج
بگسلد شیرازهی دشمن به میدان بسیج
نگسلد هرگز ز رهبر عهد و پیمان بسيج
عهدتان با خدا پاينده باد
جهدتان محکم و زاینده باد
تا رسد مهدیِ صاحب زمان
رهبر ما خمینی زندهباد
برداشت آزاد از جلد و متن اثر